صفحه 1 : پزشکی و سلامت صفحه 2 : خبر همدان صفحه 3 : شهرستان صفحه 4 : خبر همدان صفحه 5 : ایران و جهان صفحه 6 : ورزش صفحه 7 : پزشکی و سلامت صفحه 8 : فرهنگی

۱
دی
۱۴۰۳

شماره
۵۷۸۷

امروز: ۱ (دی) ۱۴۰۳ ◀ ◀ Saturday 2024 (Dec) 21

عناوین صفحه

هگمتانه، گروه رفیق شهیدم - اعظم مرادی صالح: جوانان انقلابی پا به پای دیگر اقشار مردم در پیروزی انقلاب اسلامی‌ سهمی‌ بزرگ دارند. با آغاز جنگ تحمیلی بسیاری از نوجوانان و جوانان ایرانی با وجود سن کمی‌که داشتند درس و مدرسه را رها کردند و از پشت نیمکت به جبهه‌ها رفتند. روح بزرگشان سن و سال نمی‌شناخت و نقطه مشترکشان ولایت مداری و ایثارگری بود.
شهدای دانش‌آموز از اصحاب عاشورایی اباعبدالله الحسین(ع) درس و الگو گرفتند و با بصیرت و آگاهی راه خود را انتخاب کردند. دانش‌آموزانی که آگاهانه انتخاب کردند و شهادت برایشان احلی من عسل بود.
در این صفحه از رفیق شهیدم میهمان شهید دانش‌آموزی هستیم که با قرار گرفتن در مسیر خودسازی نهایت به سر منزل مقصود رسید. لذا با برادر بزرگوار شهید داوود محمودی که از یادگاران ایام دفاع مقدس، جبهه و جنگ هستند گفت‌وگو کردیم که در ادامه آمده است.
سلیمان محمودی در گفت‌وگو با خبرنگار هگمتانه درباره برادرش اظهار کرد: شهید داوود محمودی هنرجوی الکترونیک هنرستان دیباج همدان در روز هفدهم فروردین ماه سال 1344 در خانواده حاج رجبعلی محمودی در روستای گوجک بخش جوکار شهرستان ملایر به دنیا آمد. وی گفت: خانواده ما یک خانواده مذهبی و از قشر متوسط جامعه روستایی بود و در روستای خود از اعتبار بالایی برخوردار بودند. به گونه‌ای که پدربزرگ مادری، مرحوم حاج عبدالحسین که خود پدر شهید بود از معتمدین مذهبی و بزرگان روستا بود و از جمله معلمان مکتب‌خانه‌های قرآنی روستا بود و افراد زیادی از پدران روستا از شاگردان آن مرحوم بودند و عموی بزرگ شهید مرحوم حاج اله‌قلی محمودی که بعداً به جمع پدران شهدا پیوستند ذاکر اهل‌بیت و از معتمدین روستا محسوب می‌شد و پدر شهید نیز خود فردی مردم‌دار و مورد اعتماد اهالی روستا بود و صاحب 10 فرزند بود که هفت پسر و 3 دختر بودند ولی با وجود همه مشکلات معیشتی با مهر و محبت خانواده را با تربیت اسلامی‌ اداره می‌کرد.
فعالیت‌های انقلابی شهید
برادر شهید در ادامه گفت: داوود سال اول راهنمایی بود که با نهضت امام خمینی رحمت الله علیه آشنا شد و با توجه به سابقه مذهبی که داشت وارد عرصه فعالیت‌های انقلابی شد.
محمودی با بیان اینکه شهید با دوچرخه از راه مدرسه به حوزه علمیه آیت‌الله آخوند سر می‌زد و اعلامیه‌ها و تصاویر حضرت امام را به خانه می‌آورد، گفت: وی در آگاه‌سازی خانواده، فامیل و حتی محله خود در شناخت انقلاب نقش فعالی داشت و با شروع تظاهرات خیابانی در همدان به فعالیت‌های انقلابی پرداخت.
وی افزود: داوود پنجمین فرزند و سومین پسر خانواده بود و از کودکی مورد توجه و محبت خاص خانواده و فامیل بود.
از کودکی به نماز و اعتقادات مذهبی علاقه‌مند بود و قبل از رسیدن به سن تکلیف نمازش را می‌خواند و روزه می‌گرفت و هیچگاه کسی از اعضا خانواده و فامیل از او بی‌ادبی و بی‌مهری مشاهده نکردند. داوود از کودکی فردی باهوش و زیرک بود خلاقیت‌های زیادی را از خود نشان می‌داد که در آن رده سنی موجب حیرت و تحسین دیگران قرار می‌گرفت.
برادر شهید همچنین گفت: او تحصیلاتش را از سال 1352 در دبستان روستا ادامه داد و به دلیل خشکسالی و عدم رسیدگی به مشکلات کشاورزان از طرف دولت در زمان طاغوت، خانواده به اجبار اقدام به مهاجرت به شهر همدان نمودند و ایشان از سال 1356 پنجم ابتدایی را در دبستان حسامی‌ و دوران راهنمایی را در مدرسه راهنمای ابوریحان بیرونی همدان ادامه داد از جمله نوجوانان فعال شهر و محله بود و در تمامی‌ راهپیمایی‌ها و تجمعات اعتراضی شرکت می‌کرد.
وی افزود: در آن ایام منزل شهید محراب آیت‌الله مدنی و حوزه علمیه آیت‌الله آخوند همدانی پاتوق این جوانان و نوجوانان انقلابی بود اکثر راهپیمایی‌ها از آنجا آغاز می‌شد و تمام تصمیمات از آنجا اعلام می‌شد و ایشان نیز به همراه پدر و برادران بزرگتر در تظاهرات شرکت می‌کرد.
بصیرت و دشمن‌شناسی شهید
برادر شهید افزود: داوود پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌ در سال 1357، فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی خود را در انجمن اسلامی‌ مدرسه و مسجد حضرت رسول(ص) محله سیلو با قوت و قدرت بیشتری ادامه داد و در آن سال‌های آغازین انقلاب، گروه‌های سیاسی زیادی آزادانه فعالیت می‌کردند که شهید با شناختی که از خط فکری حضرت امام یافته بود با هواداران گروهک‌ها بحث و گفت‌وگو می‌کرد تا آنها را متقاعد و آگاه سازد در آن ایام حتی از افراد انقلابی نیز بسیاری در دام افکار غلط گروه‌های مختلف به انحراف رفته و ضد انقلاب شدند و لذا بصیرت دشمن‌شناسی یکی از شاخصه‌های این شهید بود که هیچگاه به انحراف نرفت و دائم در حال مطالعه کتاب‌های استاد مطهری و کتاب‌های اخلاقی شهید دستغیب بود و اعضای خانواده را هم به مطالعه این کتاب‌ها تشویق و ترغیب می‌کرد.
محمودی افزود: ایشان از جمله بنیانگذاران کتابخانه مسجد محله بود و بسیار تأکید به حضور نوجوانان و جوانان در کتابخانه را داشت تا جایی که در وصیت‌نامه خود هم این موضوع را خیلی سفارش کرده است.
وی همچنین گفت: اخلاق و رفتارش چنان بود که همه را به سمت خود جذب می‌کرد و با انحرافات به شدت برخورد می‌کرد و اصلاً با عقاید انحرافی کنار نمی‌آمد.
تأکید شهید بر انس گرفتن کودکان و نوجوانان با مسجد
برادر شهید در ادامه گفت: داوود اعتقاد داشت که کودکان و نوجوانان که به کتابخانه و مسجد می‌آیند و در برنامه‌های فرهنگی شرکت می‌کنند امانت مردم هستند که به مسجد اعتماد کردند لذا باید حداکثر تلاش‌ها در ارائه راه درست و صحیح به آنها صورت گیرد.
وی افزود: او همیشه خود را مسؤول پاسخ‌گو در این امور می‌دانست و اجازه نمی‌داد هر گروه منحرفی عقاید خود را به خورد نوجوانان بدهد لذا با فرمان حضرت امام خمینی رحمت الله علیه مبنی بر تشکیل بسیج و ارتش 20 میلیونی، راه‌اندازی پایگاه مقاومت در دستور کار مساجد قرار گرفت و مسجد حضرت رسول(ص) هم از جمله پیشتازان در این زمینه بود که جوانان و نوجوانان محله را ثبت‌نام و سازماندهی کرد.
محمودی افزود: داوود هم از جمله جوانان فعال در این پایگاه بود که تمام وقت خود را به امور فرهنگی پایگاه و کتابخانه اختصاص می‌داد او آموزش‌های نظامی‌ را در بسیج پایگاه گذراند و به عنوان مسؤول کتابخانه مسجد انجام وظیفه می‌کرد. به برگزاری نشست‌های عقیدتی و سیاسی در مسجد اهتمام ویژه‌ای داشت و برای تبلیغات محیطی همچون دیوارنویسی، تا پاسی از شب را بیدار می‌ماند و به همراه گروهی از برادران بسیجی در کوچه پس کوچه‌های محله گشت حفاظتی، فرهنگی و تبلیغاتی راه می‌انداختند.
برادر شهید از شجاعت داوود گفت و اظهار کرد: در بحبوحه درگیری‌های منافقین و گروهک‌ها بود که ایشان به همراه چند نفر از بچه‌ها در چند نقطه اقدام به دیوارنویسی کرده بودند که تصویر حضرت امام نیز در کنار نوشته طراحی شده بود و بعد از چند روز بر روی تصویر حضرت امام رنگ پاشیده بودند و آن را مخدوش کرده بودند مجدداً تصاویر بازسازی شد ولی بلافاصله روز بد این اقدام تکرار شد تا جایی که بعضی از آنها را چهار بار بازسازی کردند و شهید محمودی می‌گفت باید کمین کرد و باید ضد انقلاب را به دام بیندازیم لذا یک شب به همراه یکی از دوستانش در مغازه روبه‌روی یکی از تصاویر کمین کرده بودند و نیمه‌های شب که آن منافق مشغول پاشیدن رنگ برای تصویر بود را دستگیر کردند و تحویل دادگاه انقلاب دادند و معلوم شد که او یکی از اعضای فعال گروهک منافقین بوده و با توجه به سوابق فعالیت‌های تروریستی محکوم به اعدام گردید.
ثبت‌نام در رشته الکترونیک هنرستان فنی و برادران دیباج
برادر شهید داوود محمودی در ادامه گفت: برادرم سال 1360 در رشته الکترونیک هنرستان فنی و برادران دیباج ثبت‌نام کرد و با توجه به استعدادی که داشت خیلی در این رشته مهارت پیدا کرد و هم‌زمان با تحصیل، کارهای سیم‌کشی ساختمان را انجام می‌داد و همچنین تعمیر لوازم برقی، رادیو و تلویزیون را قبول می‌کرد و در منزل انجام می‌داد و از این راه، هم هزینه تحصیلش را تأمین می‌کرد و هم کمک خرج خانواده بود.
محمودی افزود: او در امور کاری و دریافت پول از صاحب کار همیشه جانب احتیاط را رعایت می‌کرد و اغلب با رضایت و توافق مشتری مبلغ خود را تعیین می‌کرد تا آنجایی که در وصیت‌نامه خود نیز قید کرده بود که مبلغی که از یکی از همسایه‌ها بابت تلویزیونش گرفته بود زیاد بوده و مبلغ را به وی بازگردانید که البته آن مشتری هم مبلغ را نپذیرفته و گفته بود که زیاد نبوده و حلالش باشد.
مراقبت از لحظه‌ها
برادر شهید با بیان اینکه شهید داوود خیلی از خودش حساب می‌کشید و دائم مراقب اعمالش بود، اظهار کرد: دفترچه کوچک جیبی درست کرده بود و اعمال خوب و بد خود را روزانه یادداشت می‌کرد و با این کار به خودسازی می‌پرداخت وی هیچگاه اوقات خود را به بطالت نمی‌گذراند و همیشه مشغول مطالعه یا کار بود در خانواده‌ هم به برادرانش همین توصیه را می‌کرد که فرصت‌ها را غنیمت بشمارید چون فرصت‌ها مثل ابرها در حال گذر هستند و اگر استفاده نشود از دست می‌روند و موجب پشیمانی خواهند بود.
محمودی در ادامه گفت: در آن سال‌های اولیه انقلاب که احزاب مختلفی آزادانه تبلیغ و یارگیری می‌کردند تشخیص راه درست از راه‌های انحرافی کار آسانی نبود که هر کسی بتواند انجام دهد لذا دو دسته و چند دستگی نه تنها در جامعه حتی در خانواده‌ها هم به وجود آمده بود در خانواده ما هم این مسأله وجود داشت و زمانی که بنی صدر با رای قاطع مردم رئیس جمهور ایران شد و مخالفت‌هایی با حزب جمهوری اسلامی‌ و آیت‌الله دکتر بهشتی داشت و اغلب مردم ناآگاه پشتیبان وی بودند و می‌گفتند که اگر ایشان مشکلی داشته باشد حضرت امام با او برخورد می‌کند، اما داوود با بصیرتی که داشت راه درست را خوب تشخیص می‌داد او با سعه‌ صدر به نظرات و عقاید دیگران گوش می‌کرد و با آنها بحث و گفت‌وگو می‌کرد بالاخره خانواده‌اش را هم متقاعد کرد که بنی صدر در خط امام حرکت نمی‌کند و خیانت‌هایی به کشور انقلاب می‌کند که بعدها برای مردم روشن خواهد شد و روشن هم شد اما به قیمت شهادت عزیزانی مثل آیت‌الله دکتر بهشتی و 72 نفر از یارانش.
وی با اشاره به اینکه داوود در آن روز خیلی دلش شکست و برای مظلومیت یاران امام خمینی رحمت الله علیه و ناآگاهی مردم گریست، افزود: شهید داوود گفت که تاریخ تکرار شده این فتنه‌ها از زمان رحلت پیامبر اکرم(ص) در حال تکرار است و اغلب مردم عبرت نمی‌گیرند.
برادر شهید گفت: داوود علاقه زیادی به نهج‌البلاغه داشت و همیشه اتفاقات را با توصیه‌های امیرالمؤمنین مقایسه می‌کرد و راه درست و صحیح را تشخیص می‌داد.
آغاز تجاوزگری صدام به ایران اسلامی‌
برادر شهید محمودی در ادامه گفت: سال 1359 که رژیم بعث عراق به دستور آمریکا به میهن اسلامی‌ ما تجاوز کرد و شهرهای مرزی ما را به اشغال درآورد، داوود بارها اقدام به رفتن به جبهه نمود که ابتدا با مخالفت خانواده روبه‌رو شد اما با استدلال خود آنها را متقاعد کرد که الان رفتن به جبهه در اولویت کارهایش قرار دارد و لذا اولین بار 17 سال سن داشت که در سال 61 به اتفاق تعدادی از دوستان هنرستانی خود به مناطق مرزی غرب کشور اعزام شد و به عنوان مأموریت خدماتی چند ماه را در پادگان الله اکبر اسلام آباد غرب مشغول خدمت بود و بازگشت و ادامه درسش را پیگیری کرد و امتحاناتش را داد و سال بعد دوباره به جبهه رفت و مدتی در منطقه پیرانشهر و نقده بود تا در عملیات والفجر2 شرکت کند در این عملیات تعدادی از دوستانش به شهادت رسیده بودند که بعد از بازگشت خیلی منقلب بود و دیگر آرام و قرار نداشت.
وی افزود: داوود فعالیت‌های خود را در بسیج و انجمن اسلامی‌ هنرستان چند برابر کرده بود و همه را به رفتن به جبهه تشویق می‌کرد. داوود هر بار پس از بازگشت از جبهه به هنرستان می‌رفت و پس از رسیدگی به دروس عقب افتاده خود اوضاع احوال انجمن اسلامی‌ و بسیج را جویا می‌شد و اقداماتی که لازم می‌دید را انجام می‌داد و بعد از ظهرها هم به کتابخانه مسجد سر می‌زد و بچه‌های فعال را جمع می‌کرد و جلساتی را با ایشان می‌گذاشت و توصیه‌های لازم را ارائه می‌کرد تا از فعالیت‌های کتابخانه کاسته نشود و کودکان و نوجوانان محله مکانی برای فعالیت فرهنگی داشته باشند یعنی تنها مکان فرهنگی که می‌توانست اوقات فراغت خود را در آنجا بگذراند همیشه پویا و به روز باشد.
وی افزود: از زمانی که به جبهه‌ها رفت و آمد داشت خلق و خویش خیلی تغییر کرده بود و دیگر دنیایی فکر نمی‌کرد اصلاً در قید و بند این دنیا نبود و از علاقه‌های قبلی وی که به کارهای فنی و الکترونیکی داشت خبری نبود و بیشتر اوقاتش را در کتابخانه و انجمن اسلامی‌ سپری می‌کرد او اغلب اوقات کتاب استعاذه شهید دستغیب همراه داشت و آن را می‌خواند و نکته‌برداری می‌کرد و به توصیه‌های آن عمل می‌کرد.
انس شهید با نماز شب
وی افزود: بارها خانواده‌اش شاهد نمازهای شب او بودند که ساعتی پس از نیمه‌های شب آرام برخاسته وضو گرفته و فرش اتاق را کنار زده و بر روی کف خاکی اتاق به نماز ایستاده است و چه سجده‌هایی که همراه با گریه و راز و نیاز با معبودش مشغول است او آن روزها دیگر از خوابیدن بر روی تشک نرم اکراه داشت و بارها وقتی مادرش رختخوابش را در گوشه‌ای می‌انداخت بعد از خوابیدن بقیه آرام رختخواب را جمع می‌کرد و بر روی موکت یا فرش اتاق می‌خوابید که شب سبک‌بال‌تر برخیزد و به خلوت با خدا مشغول باشد. مادر بارها شاهد شب زنده‌داری‌ها و گریه‌های شبانه او بوده است.
محمودی گفت: وی اصلاً اهل ریا و خودنمایی نبود از هیچ کاری هم ابایی نداشت و لذا در همه کارها خانواده را یاری می‌داد از کار ساختمانی و کشاورزی گرفته تا فروشندگی در مغازه کوچکی که بعدها تبدیل به محل کار و درآمد پدرش شد و تا بیست و چند سال بعد همین مغازه‌داری شغل پدرش بود.
برادر شهید افزود: داوود مقید به شرکت در نماز جمعه‌ها بود و برادرانش را هم به این امور توصیه می‌کرد. علاقه‌اش به حضرت امام و ولایت ایشان وصف ناپذیر است و سال‌های اول انقلاب که امام دچار ناراحتی قلبی شده بود و در اخبار اعلام شد، داوود بسیار گریه می‌کرد و برای سلامتی امام دعا می‌کرد و به خانواده می‌گفت شما نمی‌دانید این چه نعمت بزرگیست که خداوند نصیب ما مردم ایران و حتی جهان اسلام کرده است. خدا کند که ما پیش مرگش باشیم خدا از عمر ما بکاهد و به او بدهد.
قصه شهادت
برادر شهید محمودی در ادامه گفت: سال 1362 برای داوود سال عروج بود، سال پرواز از زمین خاکی و بازگشت به جایگاه لاهوتی خویش که عند ربهم یرزقون است. تیپ انصار الحسین علیه السلام همدان تازه شکل گرفته بود که در عملیات والفجر 2 حماسه آفرید. در این عملیات تعداد زیادی از دوستان داوود به شهادت رسیدند او هم منتظر اتصال به معبود بود تا اینکه اوایل بهمن ماه همان سال مطلع شد که عملیاتی در پیش است و بار دیگر از خانواده خداحافظی کرد و به جبهه اعزام شد اما این بار خداحافظی‌اش رنگ و بوی متفاوت داشت و انگار که به او الهام شده است که دیگر بازگشتی در کار نیست، او برای این اعزام سر از پا نمی‌شناخت اصلاً در جسم زمینی خود نمی‌گنجید و تمام قد الهی شده بود. بالاخره اعزام شد به غرب کشور، پادگان ابوذر، سر پل ذهاب که میعادگاه تیپ انصارالحسین علیه السلام بود که آخرین اقدامات برای آمادگی برای عملیات انجام گرفت.
وی افزود: روزها سپری می‌شد و گردان‌های عملیاتی هر روز آماده‌تر می‌شدند. او نیروی گردان 154 حضرت علی اکبر علیه السلام به فرماندهی برادر رضا مستجیری از تیپ انصار الحسین همدان بود که قرار بود در این عملیات از محور چنگوله به دل دشمن بزند و مأموریت این گردان آزادسازی ارتفاع پیزولی در منطقه چنگوله بود.
محمودی افزود: عملیات در شب بیست و هفتم بهمن ماه سال 1362 آغاز شد و رزمندگان اسلام ارتفاعات را از چنگ دشمن آزاد نموده و جاده مهم مهران دهلران و تیررس دشمن خارج شد و در سحرگاه همان روز داوود هم بعد از جنگ نمایانی که با دشمن بعثی داشت در اثر اصابت گلوله دشمن بر سینه‌اش به دیدار معبود خود شتافت و رسم عاشقی را به تمام و کمال به جا آورد که مصداق این حدیث قدسی شد: "هر کس عاشق من شود من نیز عاشقش می‌گردم و هرکه را که من عاشق شوم او را می‌کشم و هر که را بکشم خون بهایش بر من است پس من خودم خون بهای اویم."
وی افزود: چند روز بعد پیکر مطهرش همراه دیگر شهدای عملیات والفجر5، با شکوه خاصی بر روی دست‌های مردم قدرشناس همدان و بر بال ملائک تشییع شد و در گلزار شهدای باغ بهشت همدان آرام گرفت و مزارش زیارتگاه عارفان و عاشقان گردید.
راه حق همان راه ولایت است
برادر شهید گفت: داوود با شهادت خود ثابت کرد که راه حق همان راه ولایت است و هرکس ادعای پیروی از امام حسین علیه السلام را دارد باید بداند که حسین زمانش همان ولایت فقیه است که باید او را یاری دهد که دیگر کسی نتواند ادعا کند و بگوید ای کاش در کربلا بودیم امام را یاری می‌کردیم. او در وصیت نامه‌اش برای همه تعیین تکلیف نموده و حجت را تمام کرده است و شهادت او باعث جوشش خون‌های جوانان زیادی گردید که او را می‌شناختند از خانواده و برادرانش گرفته تا دوستان هنرستانی همرزمان پایگاهی‌اش در بسیج محله و لذا خیل عظیمی‌ از جوانان به جبهه‌ها شتافتند تا سلاح بر زمین افتاده‌اش را به دست گیرند و راهش را ادامه دهند.



ارسال ديدگاه

نام:
پست الکترونیکی:
کد امنیتی:
ديدگاه: